ابودحداح انصاریابودحداح انصاری، از ترغیب کنندگان انصار به پایداری در غزوه احد است. برخی آیات قرآن در شأن وی نازل شده است. ۱ - معرفی اجمالی ابودحداحدر روایتی از ابنعباس در ذیل آیه ۲۲۲ سوره بقره از ثابت بن دحداح( دحداحه) یاد شده است. [۲]
جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۵۱۸.
منابع رجالی، کنیهاش را ابودحداح یاد کرده [۴]
الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۸.
و در ذیل چهار آیه، به ویژه ۲۴۵ بقره از او نام بردهاند. [۶]
مجمعالبیان، ج ۲، ص۶۰۸.
اینکه ابودحداح، همان ثابتبندحداح است یا نه، بهدرستی روشننیست. گویامنابع رجالی خواستهاند او را دو فرد بدانند. ابنعبدالبر درباره ابودحداح مینویسد: فلانبندحداحه ازصحابه پیامبر شمرده شده و جز اینکه از انصار و هم پیمان با آنان بوده است، اطلاع دیگری از نام و نسب وی به دست نیاوردم. [۷]
الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۰.
وی درباره ثابتبندحداح آورده است: ثابتبندحداح (دحداحه) بننُعَیم بنغَنْم بنایاس، مشهور به ابودحداح در میان طایفه بنیانیف یا بنیعجلان میزیسته و با بنیزیدبنمالک بنعوف ، همپیمان بوده است. [۸]
الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۸.
ابنحجر، این دو را روشنتر معرّفی کرده و نزول آیه ۲۲۲ بقره را در پاسخ به پرسش ثابت بن دحداح دانسته؛ ولی حادثهای مرتبط با نزول آیه ۲۴۵ بقره را نیز درباره ابودحداح به وی نسبت داده است؛ آنگاه در ادامه با استناد به روایتی که سند آن را صحیح ندانسته، میگوید: ابودحداح تا زمان معاویه، در قید حیات بوده؛ در حالی که ثابتبندحداح در زمان حیات رسولخدا ازدنیارفته است؛ با وجود این، اطلاعات موجود درمنابع روایی وتاریخی ابهام دارد؛ بهگونهای که دو تن بودن آنان را مشکل ساخته است.۱.۱ - نظر واقدیواقدی درباره ثابت بندحداح مینویسد: وی در جنگ احد پس از انتشار شایعه کشته شدن پیامبر و مشاهده پراکندگی اصحاب، انصار را نزد خود خواند و فریاد زد که من ثابت بندحداحه هستم. اگر محمد کشته شد، خداوند زندهای است که هرگز نمیمیرد. در دفاع از دین خود کارزار کنید که خداوند یار و پشتیبان شما است؛ سپس با گروهی از انصار که دعوتش را پاسخ گفتند، به سپاه مشرکان حمله کرد و بر اثر نیزهای که خالدبن ولید به او زد، به شهادت رسید. در این نقل، ثابتبندحداح با همراهانش واپسین کشتگان از مسلمانان در جنگ اُحد به شمار رفتهاند؛ [۱۴]
المغازی، ج۱، ص۲۸۱.
ولی بنابه نقلی که ابنحجر آن را درستتر دانسته، وی در این جنگ مجروح شد؛ سپس بهبود یافت؛ آنگاه در سال ششم هجری پس از بازگشت پیامبر از حدیبیه درگذشت. [۱۶]
الاستیعاب، ج۱، ص۲۷۸.
[۱۷]
المنتظم، ج۲، ص۲۷۵.
۱.۲ - حاضرشدن پیامبر بر جنازه ابودحداحدر کتابهای حدیثی اهلسنت ، ماجرای حاضر شدن پیامبر بر جنازه ابودحداح و نماز گزاردن حضرت بر جنازه وی، به تفصیل گزارش شده و در ذیل آن، جمله معروفی از پیامبر در حقّ وی نقل شده که به قضیه بخشیدن درخت خرما به پیامبر اشاره دارد؛ در حالیکه این بخشش، در روایاتِ اسباب نزول ، به ابودحداح نسبت داده شده است. حضرت فرمود:کَمْ مِنْ عَذْق مُعَلّق لابیالدّحداح فِی الْجَنة ئ چه بسیار شاخههای آویزان درخت خرما که در بهشت از آنِ ابودحداح است. [۱۸]
صحیح مسلم، ج۳، ص۳۷۵.
[۱۹]
سنن ابیداود، ج۲، ص۴۱۲.
[۲۰]
سنن نسائی، ج۴، ص۸۸.
چون از وی فرزندی باقی نماند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میراثش را به پسر خواهرش داد. [۲۱]
الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۰.
بعید نیست همانگونه که از ذیل عبارت استیعاب میتوان استظهار کرد، [۲۲]
الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۰.
ابودحداح در همه موارد، همان ثابتبن دحداح باشد که در زمان حیات پیامبر از دنیا رفت. ۱.۳ - ابود حداح در شأن نزول۱. ابودحداح انصاری، از ترغیب کنندگان انصار به پایداری در برابر مشرکان در غزوه احد است. از ابنعباس و سدّی نقل شده که ثابت بن دحداح همان شخصی بود که از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره حکم آمیزش با زنان در حال حیض پرسید و آیه ۲۲۲ سوره بقره در پاسخ وی و بیان حکم آن نازل شد: [۲۷]
جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۵۱۸.
[۲۹]
الاصابه، ج۱، ص۵۰۳.
«وَیسئلونَکَ عن المَحیض قُلْ هُوَ أذیً فَاْعتَزِلوُا النِّساءَ فِیالْمَحیضِ و لاَتَقْربوُهنَّ حتّی یَطْهُرْنَ فإذا تَطَهّرنَ فأتوُهنَّ مِنْ حَیْثُ أَمرَکُمُ اللّهُ إنّ اللّهَ یُحبّ التوّ بین وَ یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ از تو درباره عادت ماهانه (زنان) میپرسند، بگو:«آن رنجی است؛ پس هنگام عادت ماهانه، از (آمیزش با) زنان کنارهگیری کنید و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند؛ پس چون پاک شدند، از همانجا که خدا به شما فرمان داده با آنان آمیزش کنید. خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست میدارد».۲. از کلبی و ابنعبّاس نقل است که زمانی پیامبر فرمود: هرکس صدقه دهد، مثل همان صدقه در بهشت از آن او خواهد بود. ابودحداح به پیامبر گفت:من دو باغ دارم. آیا اگر یکی را صدقه دهم، مثل آن را دارا خواهم شد و همسر و فرزندم نیز در کنار من خواهند بود؟ آنگاه با پاسخ مثبت پیامبر، باغ مرغوبترش را به حضرت واگذاشت و به دنبال آن، آیه ۲۴۵ بقره در شأن ابودحداح نازل شد [۳۳]
مجمعالبیان، ج۲، ص۶۰۸.
[۳۴]
التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۷۸.
و از چندین برابر شدن صدقه وی خبر داد:«مَنْ ذَا الّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرةً واللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبصُطُ و إِلَیهِ تُرْجَعوُن کیست که خدا را وام دهد؛ وامی نیکو تا آن را برای او چندین برابر کند؟ و خدا است که (در معیشت بندگان) تنگی و گشایش پدید میآورد و به سوی او بازگردانده میشود». واقدی [۳۶]
المغازی، ج ۱، ص۲۸۱.
[۳۷]
الاستیعاب، ج ۴، ص۲۱۰.
و قرطبی [۳۸]
قرطبی، ج۳، ص۱۵۵.
این داستان را به گونهای دیگر نقل کردهاند؛ ولی در نقلی از ابنمسعود ، وقوع این ماجرا پس از نزول آیه دانسته شده است. در این روایت آمده است که ابودحداح پس از نزول آیه پیشین از رسول خدا پرسید: آیا خداوند از ما قرض میخواهد؟ پیامبر پاسخ داد: آری، آنگاه دست پیامبر را گرفت و گفت: باغم را که ششصد درخت خرما دارد، به خدا قرض دادم. [۳۹]
جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۸۰۳.
[۴۰]
المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۳۰۱.
۳. بنا به نقل واحدی از ابنعباس ، آیات ۵ تا۷ سوره لیل در شأن مردی از انصار نازل شد [۴۳]
اسباب النزول، واحدی، ص۳۹۰.
که بعضی نام او را ابودحداح ذکر کردهاند. [۴۴]
مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۵۹.
براساس این نقل، مردی از انصار درخت خرمایی داشت که شاخههای آن در حیاط فردی مستمند بود. صاحب درخت، خرماهایی را که گاه بر زمین میافتاد و فرزندان مرد فقیر بر میداشتند، از دست و دهانشان میگرفت. مرد نیازمند نزد رسول خدا شکایت برد و حضرت از صاحب نخل خواست تا در مقابل آن، نخلی در بهشت آن را به آنان ببخشد؛ ولی وی با اینکه نخلهای بسیاری داشت، مدّعی شد که خرمای هیچیک از آنها برایم خوشایندتر از این درخت نیست. مرد دیگری (ابودحداح) که سخنان پیامبر را میشنید، با گرفتن تضمین از پیامبر برای واگذاری نخلی در بهشت به او، آن درخت را در مقابل چهل نخل از آن مرد خرید و به پیامبر واگذاشت؛ آنگاه این آیات در شأن وی نازل شد:«فأمّا مَنْ أَعطی وَاتّقی • وَ صَدّقَ بِالحُسنی • فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیُسری پس هرکه (مال خود را) بخشید و پرهیزگاری کرد و آن (وعده) نیکو را باور داشت و راست انگاشت؛ پس بهزودی او را برای راه آسان آماده سازیم». این ماجرا در روایات شیعی به گونهای دیگر آمده است. [۴۵]
قمی، ج۲، ص۴۵۷.
[۴۶]
بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۰۱.
قرطبی به نقل از عطا، تمام سوره لیل را در شأن ابودحداح و صاحب نخل دانسته است. [۴۷]
قرطبی، ج۲۰، ص۶۱.
۴. بلنسی در ذیل آیه ۱۰ و ۱۱ سوره اعلی (سَیَذّکَّرُ مَنْ یَخشی • وَ یَتجنّبُهَا الأَشقَی به زودی پند گیرد آن که (از خدای) میترسد و بدبختترین مردم از آن کناره میگیرد)، با بیان ماجرای خرید درخت نخل و واگذاری آن به پیامبر، از برخی نقل کرده که در شأن ابودحداح نازل شدهاست. [۵۰]
مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۰۱.
۵. از عکرمه نقل است که پس از نزول آیه ۱۰ سوره حدید (لاَ یَسْتوِی مِنْکُمْ مَنْ أنفقَ مِنْ قَبلِالْفَتحِ و قتَلَ...) ابودحداح گفت: به خدا سوگند! امروز در راه خدا انفاقی میکنم که با آن، پاداش کسانی را که پیش از من انفاق کردند را، به دست آورم و پس از این، کسی بر من پیشی نگیرد؛ آنگاه گفت: بار خدایا! نصف آنچه را ابودحداح مالک است، برای تو. وی در این انفاق حتّی یک لنگه کفش خود را نیز بخشید. [۵۲]
الدرّالمنثور، ج۸، ص۵۰.
۲ - فهرست منابعاسباب النزول، واحدی؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفةالصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ بحارالانوار؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ الدرّالمنثور فیالتفسیر بالمأثور؛ سنن ابیداود؛ سنن النسائی؛ صحیح مسلم؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المعجمالکبیر؛ المغازی؛ المنتظم فی تاریخالملوک والامم؛ المیزان فیتفسیرالقرآن. ۳ - پانویس
۴ - منبعمرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابودحداح انصاری ». مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۲، ص۲۰۳، برگرفته از مقاله «ابودحداح انصاری». ردههای این صفحه : شخصیت های قرآنی | موضوعات قرآنی
|